مشاور نجمیه

داستان

ارسال شده در 23 مرداد 1396 توسط مژگان عامري در داستان

​????

?

?آیه ای که مسیحی را مسلمان کرد(2)

تجارت با هفتاد دينار حلال

روزي جواني به حضور امام صادق عليه السلام آمد و عرض كرد:

- سرمايه ندارم.

امام عليه السلام فرمود: درستكار باش! خداوند روزي را مي رساند.

جوان بيرون آمد. در راه، كيسه اي پيدا كرد. هفتصد دينار در آن بود. با خود گفت: بايد سفارش امام عليه السلام را عمل نمايم، لذا من به همه اعلام مي كنم كه اگر همياني گم كرده اند نزد من آيند.

با صداي بلند گفت:

هر كس كيسه اي گم كرده، بيايد نشانه اش را بگويد و آن را ببرد.

فردي آمد و نشانه هاي كيسه را گفت، كيسه اش را گرفت و هفتاد دينار به رضايت خود به آن جوان داد.

جوان برگشت به حضور حضرت، قضيه را گفت.

حضرت فرمود:

- اين هفتاد دينار حلال بهتر است از آن هفتصد دينار حرام و آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول تجارت كرد و بسيار غني شد.

زن بي گناه!

بشار مكاري مي گويد:

در كوفه خدمت امام صادق عليه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:

- بشار! بنشين با ما خرما بخور!

عرض كردم!

- فدايت شوم! در راه كه مي آمدم منظره اي ديدم كه سخت دلم را به درد آورد و نمي توانم از ناراحتي چيزي بخورم!

فرمود:

- در راه چه مشاهده كردي؟

- من از راه مي آمدم كه ديدم كه يكي از مأمورين، زني را مي زند و او را به سوي زندان مي برد. هر قدر استغاثه نمود، كسي به فريادش نرسيد!

- مگر آن زن چه كرده بود؟

- مردم مي گفتند: وقتي آن زن پايش لغزيد و به زمين خورد، در آن حال، گفت: لعن الله ظالميك يا فاطمة.

امام عليه السلام به محض شنيدن اين قضيه شروع به گريه كرد، طوري كه دستمال و محاسن مبارك و سينه شريفش تر شد.

فرمود:

- بشار! برخيز برويم مسجد سهله براي نجات آن زن دعا كنيم. كسي را نيز فرستاد، تا از دربار سلطان خبري از آن زن بياورد. بشار گويد:

وارد مسجد سهله شديم و دو ركعت نماز خوانديم. حضرت براي نجات آن زن دعا كرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود:

- حركت كن برويم! او را آزاد كردند!

از مسجد خارج شديم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بين راه به حضرت عرض كرد:

او را آزاد كردند. امام پرسيد:

- چگونه آزاد شد؟

مرد: نمي دانم ولي هنگامي كه رفتم به دربار، ديدم زن را از حبس خارج نموده، پيش سلطان آوردند.

وی از زن پرسيد:

چه كردي كه تو را مأمور دستگير كرد؟ زن ماجرا را تعريف كرد.

حاكم دويست درهم به آن زن داد، ولي او قبول نكرد، حاكم گفت:

ما را حلال كن، اين دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولي آزاد شد.

حضرت فرمود:

- آن دويست درهم را نگرفت؟

عرض كردم:

- نه، به خدا قسم! امام صادق عليه السلام فرمود:

- بشار! اين هفت دينار را به او بدهيد زيرا سخت به اين پول نيازمند است. سلام مرا نيز به وي برسانيد.

وقتي كه هفت دينار را به زن دادم و سلام امام عليه السلام را به او رساندم، با خوشحالي پرسيد:

- امام به من سلام رساند؟ گفتم:

- بلي!

زن از شادي افتاد و غش كرد. به هوش آمد دوباره گفت:

- آيا امام به من سلام رساند؟

- بلي!

و سه مرتبه اين سؤال و جواب تكرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق عليه السلام برسانم و بگويم كه او كنيز ايشان است و محتاج دعاي حضرت.

پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق عليه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالي كه مي گريستند برايش دعا كردند. 

?شوری،52

?بحارالانوار،ج47،ص374

?بحارالانوار،ج47،ص117

?بحارالانوار،ج100,ص441

نظر دهید »

تربیت کودک

ارسال شده در 22 مرداد 1396 توسط مژگان عامري در تربیت فرزند

کودک از 3سالگی نیاز دارد روند استقلال واجتماعی شدن را آغاز کند اگربا همسن وسالان خود بیرون برود آنها را به خانه بیاورد یا در مهدکودک درکنار کودکان دیگرباشد مشکلی ازنظر تک فرزندی نخواهد داشت.

نظر دهید »

داستان

ارسال شده در 22 مرداد 1396 توسط مژگان عامري در داستان

​????

???

??

?
?جن حامی گمشدگان با خدا
امام جعفر صادق علیه السلام حکایت می فرماید:

حضرت رسول صلی الله علیه وآله مختصر ناراحتی جسمی بر او عارض شد، فاطمه زهراء به همراه امام حسن و حسین علیهم السلام به دیدار آن حضرت آمدند؛ و ایشان را در حالی مشاهده کردند که در بستر آرمیده بود، امام حسن سمت راست رسول الله؛ و حسین سمت چپ آن حضرت نشستند.

و چون مدّتی به طول انجامید و حضرت رسول بیدار نگشت، فاطمه زهراء علیها السلام به دو فرزندش گفت: عزیزانم! جدّتان خواب است، برخیزید تا به منزل برویم؛ و هرگاه بیدار گردد شما را می آورم.

آن دو برادر اظهار داشتند: ما همین جا خواهیم ماند.

حضرت زهرا علیها السلام برخاست و از منزل خارج شد؛ و حسین بر بازوی چپ و حسن بر بازوی راست جدّشان خوابیدند؛ و چون ساعتی بگذشت، بیدار گشتند ولی مادرشان را ندیدند و هنوز رسول خدا در بستر خویش آرمیده بود، برخاستند و حرکت کرده تا به منزل خود بروند.

آن شب بسیار تاریک و ابری بود و صدای رعد و برق زیادی به گوش می رسید؛ همین که امام حسن به همراه برادرش حسین علیهما السلام از منزل رسول خدا خارج شدند، نوری از آسمان ظاهر گردید؛ و ایشان با استفاده از روشنائی آن نور به سوی منزل خود روانه گردیدند.

ولی آن دو کودک خردسال در مسیر، راه منزل را گم کرده و به باغی رسیدند؛ و چون خسته شده بودند، در کنار همان باغ در گوشه ای نشستند و پس از لحظه ای دست در گردن یکدیگر انداخته و خوابیدند.

همین که رسول خدا صلی الله علیه وآله از خواب بیدار شد، عایشه تمام جریان را برای آن حضرت تعریف کرد.

ناگاه حضرت از جای برخاست و اظهار داشت: خدایا! دو نور دیده ام کجایند؟! خدایا! آن ها گرسنه و تشنه کجا رفتند؟! خداوندا! تو حافظ و نگهبان ایشان باش.

و سپس برای یافتن آن دو عزیز حرکت نمود؛ و چون به آن باغ رسید، دید که حسن و حسین دست در گریبان یکدیگر کرده و خوابیده اند؛ و باران شدیدی شروع به باریدن کرده بود؛ ولیکن حتّی قطره ای بر این دو برادر نریخته بود.

ناگهان چشم حضرت بر مار بسیار بزرگی افتاد که دارای دو بال بود، و بالهای خود را همانند چتر و سایبان بر آن دو برادر گشوده بود.

در این هنگام پیغمبر خدا نزدیک مار آمد؛ و سرفه ای نمود، چون مار متوجّه آن حضرت شد، به سخن آمد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من این دو فرزند رسول خدا را محافظت کردم و آن ها را صحیح و سالم تحویل جدّشان دادم.

حضرت رسول صلوات الله علیه اظهار نمود: ای مار! تو که هستی؟

پاسخ داد: من از طایفه جنّیان هستم؛ که برای حراست و حفاظت این دو کودک مأمور شده بودم.

پس از آن حضرت رسول صلی الله علیه وآله، حسن و حسین علیهما السلام را در برگرفت و یکی را بر شانه راست و دیگری را بر شانه چپ نهاد؛ و به سمت منزل روانه گشت.

در راه امیرالمؤمنین علیّ علیهما السلام، که به همراه یکی دو نفر از اصحاب می آمدند، به حضرت رسول برخورد نموده و چون مشاهده کردند که حسن بر شانه راست و حسین بر شانه چپ آن حضرت سوار می باشند، گفتند: یا رسول الله! یکی از آن دو عزیز را به ما بده تا بیاوریم؟

حضرت رسول صلی الله علیه وآله به حسن فرمود: مایل هستی روی شانه پدرت بروی؟

گفت: خیر، اگر بر شانه تو سوار باشم بیشتر دوست دارم؛ و حسین نیز چنین اظهار داشت.

پس آن دو عزیز را با همان حالت به منزل نزد مادرشان آورد، آن گاه مادرشان مقداری خرما برایشان آورد و میل نمودند، بعد از آن حضرت زهرا علیها السلام از اتاق بیرون رفت؛ و رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اکنون بلند شوید و با هم کشتی بگیرید و چون مشغول کشتی گرفتن شدند مادرشان آمد و دید رسول خدا حسن را ترغیب و تشویق می نماید که بر حسین پیروز آید.

گفت: پدرجان! چرا بزرگتر را بر علیه کوچکتر تحریک می نمائی؟!

حضرت رسول فرمود: جبرئیل حسین را ترغیب می نماید و من نیز حسن را ترغیب و تحریک می نمایم. 

?بحارالانوار،ج266،ص25 به نقل از امالی شیخ صدوق

نظر دهید »

احکام

ارسال شده در 22 مرداد 1396 توسط مژگان عامري در احکام

1 نظر »

احکام

ارسال شده در 22 مرداد 1396 توسط مژگان عامري در احکام

​

❤️
#احکام_نامزدی

#مسئله :

✍اگر مراد از نامزدی این باشد که زن و مردی قصد داشته باشند با یکدیگر ازدواج بکنند ولی هیچ گونه صیغه ی محرمیتی بین آنها منعقد نشده باشد ، زن و مرد به یکدیگر نامحرم هستند و هیچگونه فرقی با دیگر نامحرمها ندارند .
? #استفتاء :آیات عظام امام ، اراکی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، فاضل ، گلپایگانی و مکارم 
در نتیجه :

➖نگاه کردن به قصد لذّت به یکدیگر ، 

دست دادن و یا هر گونه تماس بدنی ، 
➖خلوت کردن در محیط در بسته ، 
➖عدم رعایت حجاب و پوشش کافی در مقابل یکدیگر ، 
مراوده کردن و اختلاط به گونه ای که معمولاً زن و شوهر ها با یکدیگر دارند و خلاصه هر گونه روابطی که بین دو نامحرم حرام باشد از مواردی است که هر یک از دختر و یا پسر باید از آن پرهیز کنند 
?احکام روابط زن و مرد ، ص 197 ، مسئله 26

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 195
  • 196
  • 197
  • ...
  • 198
  • ...
  • 199
  • 200
  • 201
  • ...
  • 202
  • ...
  • 203
  • 204
  • 205
  • ...
  • 241
 خانه
 طب سنتی
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مشاور نجمیه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آلبوم عکس
  • احادیث
  • احکام
  • اخلاقی_خانوادگی
  • تربیت فرزند
  • تفسیر کوتاه
  • داستان
    • 2
  • دانستنیها
  • روانشناسی کودک ونوجوان
  • زناشوئی موفق
  • زناشویی موفق
  • پاسخ به شبهات
  • پرسش و پاسخ
  • پرسش وپاسخ
  • پندهای حکیمانه
  • پندهای حکیمانه
  • کدبانو
  • کدبانو
  • یادی از شهدا

پیوندهای وبلاگ

  • مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود
  • مشاوره مدرسه امام صادق (ع) شاهرود

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • حاجی خانی
  • حمیده موحدنسب

آمار

  • امروز: 574
  • دیروز: 686
  • 7 روز قبل: 872
  • 1 ماه قبل: 7319
  • کل بازدیدها: 147466

پیوند ها

  • مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود
  • مشاوره مدرسه امام صادق (ع) شاهرود

رتبه

    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان